رابطه قسمت اول


قسمت اول پادکست روانشناسی ماندولوژی با موضوع رابطه
رابطه اهمیتش در چیست؟ چرا اینقدر باعث دردسر شده و همه در موردش حرف می زنند؟ با چه چیزهایی می توانیم وارد رابطه شویم؟ وقتی رابطه تمام شد، چه کارهایی می توانیم بکنیم؟
مهمانان: جناب آقای دکتر محمودی و خانم دکتر محمدی متخصصان روانشناسی .
مجری: فاطمه جوکار – پریسا روزبهانی
داستان رابطه یک رابطه طولانی بوده چرا که اگر این کلمه در جامعه انسانی حذف بشود تقریباً معنای خود را از دست میدهد. هر چیزی که در زندگی بخواهیم برای آن توضیح دهیم بر اساس کلمه رابطه می¬باشد. ما با هر چیزی در عالم یک رابطه ای داریم پس جایگاه کلمه رابطه در ساز و کار زندگی انسان خاص است اگر یک چنین جایگاهی دارد، پس ما مجبوریم هم چیستی آن را بدانیم و هم چرایی آن را.
اگر چیستی و چرایی آن را دانستیم آن گاه با چگونگی آن مشکلی نداریم. علت اینکه مردم در باره آسیبهای رابطه چگونگی برقرای رابطه چگونگی تمام کردن رابطه سوال می کنند مربوط به این است که چگونگی دچار مشکل شده است. دلیل این موضوع آن است که چیستی و چرایی رابطه را نمی دانند. این یکی از عادتهایی هست که در مورد خیلی از مفاهیم مهم در زندگی داریم. مثلاً کلمه هایی که خیلی از خانواده ها در فضاهای مجازی برای بچه های شان جستجو کرده اند کلمه اعتماد به نفس است. خیلی اعتماد به نفس را دوست دارند در مورد آن بدانند خیلی از خانواده ها سوال می کنیم که چرا دنبال این کلمه هستید؟ پاسخهای داده شده پاسخهای منطقی نیست فقط انگار یک تبی است که بین مردم افتاده است. چرا که در ادبیات روانشناسی گفته می شود کلمات روانشناسی بار دارد، و کلاً علم کلماتش بار دارد. بارداری یعنی آنکه تا توصیف و تبیین آن را ندانید با کاربرد موضوع مشکل پیدا خواهید کرد.
کلمه رابطه نیز همین است. کلمه رابطه جایگاه خاصی دارد و باید درست پرداخته شود تا درست انجام شود. ولی متأسفانه غفلت در مورد این کلمه مشکل ساز شده است. اولاً بدانید چون با کلمه رابطه زندگی را معنا می کنیم، از کلمه ارتباط فراری نداریم. چون فراری نداریم پس باید رویکردمان به کلمه ارتباط معلوم باشد. این که ما معنای ضمنی آن را باید بدانیم بعد از معنای ضمنی آن را متناسب با زندگی خودمان باز تعریف کنیم. چون چه بخواهیم و چه نخواهیم همه در رابطه هستیم. شما با خود، مردم، طبیعت، خدا، اجسام، فلزات، تجهیزات و … در رابطه هستید. «چیزی که قابل گریز نیست، قابل مدیریت است». این جمله را تأکید می کنم «هر چیزی که در زندگی قابل گریز نیست، قابل مدیریت است.» مثلاً شما فراری از خشم ندارید اگر خشم بد بود در طی تکامل از بین می رفت. شما فراری از استرس ندارید هر چیزی که تغییر دارد، استرس نیز دارد. اگر من نمیتوانم از تغییر فرار کنم، پس از استرس نمیتوانم فرار کنم، بنابر این باید برای استرس فکری بکنم و آن را مدیریت کنم. برای همین در ادبیات روانشناسی میگویند مدیریت استرس.
اگر من از ارتباط فراری ندارم در نتیجه باید به مدیریت آن فکر کنم. هر جا کلمه مدیریت آمد یعنی مهارت. پس همه ی ما یک یادگیری مهارت مدیریت رابطه به خودمان بدهکار هستیم. این چیزی است که آدمهای موفق را از آدمهای دیگر جدا می کند. آدمهای سالم را از آدمهای دیگر جدا می کند. آدمهای مستعد حادثه از آدمهایی که بلدند از کنار حادثه رد شوند را جدا می کند.
نتیجه گیری کنیم، ما قرار است در بحثی که کنار هم هستیم در مورد این کلمه به لحاظ توصیفی، تبیینی، چگونگی و فرایندی صحبت کنیم. اگر این مسئله حل شود خیلی از سوالهایی که مردم در سایت، اینستاگرام، در جاهای مختلف می پرسند، پاسخ داده شود.

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
بازخورد درون خطی
مشاهده همه نظرات
احسان
احسان
4 سال گذشته

عالی بود

دانلود اپلیکیشن
00
0
1
2
3
4
pic

نویسنده: مایندولوژی

تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
اشتراک گذاری:
0
لطفا نظر دهیدx